سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

این شهاب ِ سریال مسافران را می بینید؟ سریال مزخرفی ست اما من از این خصلت شهاب اش خیلی خوشم می آید که هر وقت دلش خواست خودش را خاموش می کند و یا این که هر وقت شارژش تمام می شود خودش هم برای مدتی تمام می شود.
چه خوب بود اگر ما آدم ها هم این توانایی را داشتیم که هر وقت دلمان می خواست خودمان را خاموش می کردیم و بعد هم یک نفس راحت می کشیدیم و تا مدتی از شر دنیا و متعلقاتش راحت بودیم. هر وقت هم دلمان برایش تنگ می شد دوباره خودمان را روشن می کردیم. یا اصلا این قابلیت را داشتیم که خودمان را ریست می کردیم. تمام یا قسمتی از محتویات مغزمان را برای همیشه پاک می کردیم طوری که به هیچ وجه قابل بازگشت نبودند.
 امروز در مسیر بازگشت به خانه داشتم به این فکر می کردم که کاش می شد من در مغزم جایی برای اتصال حافظه های قابل حمل داشتم که برای هر کاری و هر جایی از یکی از آنها استفاده می کردم. مثلا یک حافظه 2 گیگ داشتم مخصوص محل کارم (*). انوقت هر روز صبح به محض این که می رسیدم سر کار اول حافظه ام را وصل می کردم به خودم و بعد خودم را ریست می کردم و با همان حافظه بوت می شدم و انوقت در جریان تمام کارهای کرده و نکرده و مشکلاتش قرار می گرفتم. بعد از پایان ساعت کار هم حافظه را قطع می کردم و حسن اش این جا بود که کار را با تمام خوب و بدی هایش همانجا می گذاشتم و می رفتم. حداقل برای مدتی که سر کار نبودم فکرم مشغول کار و دغدغه هایش نبود.

پس نوشت یک: می دانم که خیلی از آدمها قادرند به واسطه قدرت روحی که دارند به راحتی بر تفکر و اندیشه شان مسلط باشند، اما از آنجائیکه ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ناچارا به رویا پردازی های تکنولوژیکی می پردازیم. شاید که روزی این ذهنیت به عینیت تبدیل شود.

پس نوشت(*):برای کار در اداره جات دولتی 2 گیگ حافظه زیاد هم هست.طبق این اصل که: هرچه خنگ تر و پاچه خوار تر، موفق تر و رئیس تر.


نوشته شده در شنبه 88/7/25ساعت 11:19 عصر گفت و لطف شما ()

Design By : Night Melody